دور تهران با یک ماسک
سلامت نیوز:مسعود با روپوش سفید و ماسک سه لایه ای که به صورت دارد، بیشتر شبیه پرستارهاست تا فروشنده ماسک در مترو. او پنس را از بطری الکل بیرون می کشد، در ظرف استریل را برمی دارد و با وسواس یکی از ماسک ها را می گیرد طرف مشتری. به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ،تعداد یا تکی هم فرق ندارد؛ هر ماسک هزار و 500 تومان.مسعود که اهل جلفای آذربایجان شرقی است و دانش آموخته حقوق، صبح تا ظهر در همین ایستگاه شهرری به عنوان نیروی خدماتی کار می کند و بعد از ظهر روپوش تمیز سفیدش را می پوشد و ماسک می فروشد؛ شغلی که این روزها رونق خوبی دارد و کسب و کارهای زیادی را هم بلعیده و در خود هضم کرده است: اینجا ایستگاه شلوغی است. برای همین فروش ما به نسبت ایستگاه های دیگر بهتر است؛ حدوداً روزی دو و نیم تا سه میلیون تومان فروش داریم. من یک ماه است که برای شرکت کار می کنم و روزی 100 هزار تومان هم مزد می گیرم. کنار میز او یک میز فروش دیگر هست که مسعود می گوید متعلق به شرکت دیگری است، بعد دستگاه پز را برمی گرداند و برچسب شرکتی را که خودش متصدی فروش آن است، نشانم می دهد: ما روزهای تعطیل هم کار می کنیم اما این شرکت بغلی نه. این پنس و الکل و ظرف استریل هم که برای فروش تکی است، فقط مخصوص همین ایستگاه است. مسئولان ایستگاه گفته اند اینجا باید به همین شکل رعایت کنید. پیرمردی بدون ماسک به میز نزدیک می شود. مأموران گیت به او گفته اند اجازه ورود ندارد. کمی این پا و آن پا می کند و قیمت می گیرد. مسعود در ظرف را برمی دارد و با پنس بلند آغشته به الکلش، یکی از ماسک ها را به سمت او می گیرد: بفرما پدر جان صلوات بفرست! می گویم این ماسک صلواتی را از جیب خودت حساب کردی یا شرکت؟ می گوید: از طرف خود شرکت سپرده اند اگر کسی را دیدیم که نیاز دارد و توانایی خرید ندارد، ماسک رایگان بدهیم. شرکت هم نمی گفت، از جیب خودم می دادم. وضع مردم را که می بینید، خودمان هم به فکر همدیگر نباشیم، دیگر واویلاست. در ایستگاه امام حسین(ع) با سه شکل از فروش ماسک رو به رو می شوید؛ دستفروش های کنار در ورودی، فروش غرفه ای طبقه اول و فروش شرکتی نزدیک به گیت. این الگو البته در خیلی از ایستگاه های مراکز پرتردد تکرار می شود با این تفاوت که بساط دستفروش های دم در، به نسبت هر منطقه از هم متفاوت است؛ در میدان امام حسین، کارتن ماسک را لا به لای دمپایی و کلاه پشمی و جوراب و لیوان یک بار مصرف و کیف های کوچک جاکارتی می یابید و در شهر ری روی چرخ دستی های مملو از هدفون و شارژر و فازمتر. این ماسک های متفرقه که به صورت تکی و در پلاستیک های در بسته عرضه می شوند، همان ماسک های بی نام و نشانی هستند که از پشت آنها براحتی می توانید شعله کبریتی را در نیم متری با فوت خاموش کنید. اما برای کارگران جوانی که ساک به دوش در دسته های چند نفره، از فلافلی ها و کافی شاپ های ارزان قیمت امام حسین بیرون می آیند و به سمت مترو می روند، چه فرقی می کند؟ آنها به یکباره دم در متوجه می شوند ماسک ندارند و باید برگردند سمت علی آقا که بساطش را روی دیوار بتونی کوتاه کنار پیاده رو چیده است: من که خودم تولیدی ندارم، یک نفر اینها را می آورد ما هم می خریم. حالا منزل درست می کنند، از جایی می خرند، من خبر ندارم. خودم هم از همین ها زده ام خیلی هم خوب است. پایین پله ها و در سالنی که به غرفه های فروش کیف و کفش و مواد خوراکی اختصاص دارد، به غرفه شکلات فروشی مهدی می رسید که دم در ماسک هم می فروشد با این تفاوت که ماسک های مهدی شرکتی است و از بازاریاب های خود شرکت می خرد. جعبه ها را نشانم می دهد و می گوید: همه اینها سیب سلامت دارد.ما نمی توانیم جنس متفرقه بفروشیم. مهدی ماهی 2 میلیون اجاره غرفه می دهد و روزی 200 هزار تومان ماسک می فروشد. بنابراین می تواند امیدوار باشد که اجاره غرفه را تا حدودی با فروش ماسک تأمین کند.مشتری های او کسانی هستند که به بساط دستفروش های کنار خیابان اعتمادی ندارند و حاضر شده اند تا کنار غرفه او بدون ماسک پیشروی کنند و همین طور آنهایی که دنبال خرید جعبه ای یا لااقل بسته های 10 تایی و 15 تایی اند. از رضا که یک بسته 10 تایی سفید می خواهد، می پرسم چرا از داروخانه خرید نمی کند؟ می گوید: داروخانه هم همین جنس را می فروشد. من از داروخانه هم خرید کرده ام؛ نه قیمت و نه کیفیت فرقی نمی کند. البته گاهی ممکن است بعضی داروخانه ها از اعتماد شما سوءاستفاده کنند و یک جنس کاملاً بی کیفیت را لا به لای بقیه ماسک های معمولی به مشتری بفروشند ولی این اتفاق در مترو نمی افتد مگر اینکه دنبال جنس خیلی خاص باشید و بخواهید توی داروخانه ها دنبالش بگردید. ضمن اینکه داروخانه رفتن وقت گیر است. من خیلی وقت ها از خانه که بیرون می زنم، تازه متوجه می شوم ماسک برنداشته ام، پیاده تا ایستگاه مترو می آیم و اینجا یکی می خرم. پریسا روز پنجمی است که در ایستگاه امام حسین و در چند قدمی گیت، به عنوان متصدی فروش ماسک شرکتی کار می کند و قرار است روزی 75 هزار تومان دستمزد بگیرد. می گوید برای شرکتی که به صورت پیمانی این میزها را در ایستگاه های مترو راه اندازی کرده تعهد کاری مهم است: به من گفته بودند سفته بگیرم و برای گزینش به دفتر شرکت بروم اما آنجا وقتی دیدند تا این اندازه پیگیر بوده ام، دیگر نخواستند سفته را امضا کنم. پریسا قبلاً برای چند شرکت به عنوان بازاریاب و فروشنده کار کرده و فعلاً از کار در مترو به عنوان متصدی فروش ماسک راضی است. با این همه، فروش او به اندازه مسعود در ایستگاه شهرری نیست: بستگی به روز دارد اما در کل حدود 300 تا 400 هزار تومان فروش دارم. یکی از مشتری ها نگاهی به ماسک ها می اندازد و می گوید کش شان کمی دراز است، شل می ایستد. پیش از اینکه پریسا چیزی بگوید، می گویم گره بزن کار سختی نیست. لبخند رضایت گوشه لبش می نشیند و یک بسته 15 تایی سبز می خرد. پیش از این مدیریت متروی تهران و حومه از عرضه ماسک استاندارد شرکت های داخلی در 127 ایستگاه خبر داده بود. در این پروژه شرکت مترو و وزارت صمت تلاش کرده اند با برنامه ریزی مشترک، نظارت بر توزیع و پایین آوردن هزینه ها، از جمله نگرفتن اجاره بها از میز فروش، این کالای حیاتی را به پایین ترین قیمت در اختیار مسافران بگذارند. میزهای فروش ماسک در مترو از اردیبهشت ماه در 27ایستگاه شلوغ شروع شد و بلافاصله به همه ایستگاه های متروی شهری و حومه گسترش یافت. در حال حاضر 12 شرکت داخلی به انتخاب وزارت صمت در مترو فعالیت دارند و از آنها اجاره بهایی برای عرضه ماسک گرفته نمی شود.در ایستگاه امام خمینی دنبال میز فروش ماسک می گردم؛ خطوط مختلف و ورودی ها و خروجی های متعدد گیج کننده است. بعد از کمی پرس و جو بالاخره پیدایش می کنم. در این ایستگاه به جای میز غرفه ای بزرگ خواهید یافت اما روز جمعه است و غرفه تعطیل است. با خودم می گویم اگر با عجله و بدون ماسک از این ایستگاه سر درآورده بودم، حالا باید چکار می کردم؟ در ایستگاه پانزده خرداد بار دیگر پیاده می شوم و باز دنبال میز ماسک می گردم و باز چیزی نمی یابم. یکی از کارکنان مترو می گوید جمعه ها و روزهای تعطیل دیر می آیند و زود می روند. می گویم اگر من بدون ماسک وارد شوم، اجازه عبور از گیت می دهید؟ می گوید معلوم است خیر.چاره ای نیست؛ اگر تا اینجا بدون ماسک پیشروی کرده اید، حالا برای ادامه سفر با مترو راهی ندارید جز مراجعه به دستفروش های چهارراه گلوبندک. یعنی باید برگردید بالا و از لای بساط جوراب و شال گردن و کفش پاشنه بلند، یک ماسک 2 هزار و 500 تومانی بردارید، از همان هایی که وقتی به صورت می زنید، می توانید شعله کبریت را در فاصله نیم متری با یک فوت خاموش کنید.
تماس با کلینیک تبسم جهت مشاوره سکته مغزی و رزرو نوبت
- شماره تلفن: ۶۶۵۶۴۶۷۴ | ۶۶۴۳۶۲۹۱
- ارسال درخواست ویزیت و مشاوره آنلاین سکته مغزی از طریق واتسپ : 09355354332
- زمان پاسخگویی: ساعت ۹ الی ۲۱
سلامت نیوز:مسعود با روپوش سفید و ماسک سه لایه ای که به صورت دارد، بیشتر شبیه پرستارهاست تا فروشنده ماسک در مترو. او پنس را از بطری الکل بیرون می کشد، در ظرف استریل را برمی دارد و با وسواس یکی از ماسک ها را می گیرد طرف مشتری. به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ،تعداد یا تکی هم فرق ندارد؛ هر ماسک هزار و 500 تومان.مسعود که اهل جلفای آذربایجان شرقی است و دانش آموخته حقوق، صبح تا ظهر در همین ایستگاه شهرری به عنوان نیروی خدماتی کار می کند و بعد از ظهر روپوش تمیز سفیدش را می پوشد و ماسک می فروشد؛ شغلی که این روزها رونق خوبی دارد و کسب و کارهای زیادی را هم بلعیده و در خود هضم کرده است: اینجا ایستگاه شلوغی است. برای همین فروش ما به نسبت ایستگاه های دیگر بهتر است؛ حدوداً روزی دو و نیم تا سه میلیون تومان فروش داریم. من یک ماه است که برای شرکت کار می کنم و روزی 100 هزار تومان هم مزد می گیرم. کنار میز او یک میز فروش دیگر هست که مسعود می گوید متعلق به شرکت دیگری است، بعد دستگاه پز را برمی گرداند و برچسب شرکتی را که خودش متصدی فروش آن است، نشانم می دهد: ما روزهای تعطیل هم کار می کنیم اما این شرکت بغلی نه. این پنس و الکل و ظرف استریل هم که برای فروش تکی است، فقط مخصوص همین ایستگاه است. مسئولان ایستگاه گفته اند اینجا باید به همین شکل رعایت کنید. پیرمردی بدون ماسک به میز نزدیک می شود. مأموران گیت به او گفته اند اجازه ورود ندارد. کمی این پا و آن پا می کند و قیمت می گیرد. مسعود در ظرف را برمی دارد و با پنس بلند آغشته به الکلش، یکی از ماسک ها را به سمت او می گیرد: بفرما پدر جان صلوات بفرست! می گویم این ماسک صلواتی را از جیب خودت حساب کردی یا شرکت؟ می گوید: از طرف خود شرکت سپرده اند اگر کسی را دیدیم که نیاز دارد و توانایی خرید ندارد، ماسک رایگان بدهیم. شرکت هم نمی گفت، از جیب خودم می دادم. وضع مردم را که می بینید، خودمان هم به فکر همدیگر نباشیم، دیگر واویلاست. در ایستگاه امام حسین(ع) با سه شکل از فروش ماسک رو به رو می شوید؛ دستفروش های کنار در ورودی، فروش غرفه ای طبقه اول و فروش شرکتی نزدیک به گیت. این الگو البته در خیلی از ایستگاه های مراکز پرتردد تکرار می شود با این تفاوت که بساط دستفروش های دم در، به نسبت هر منطقه از هم متفاوت است؛ در میدان امام حسین، کارتن ماسک را لا به لای دمپایی و کلاه پشمی و جوراب و لیوان یک بار مصرف و کیف های کوچک جاکارتی می یابید و در شهر ری روی چرخ دستی های مملو از هدفون و شارژر و فازمتر. این ماسک های متفرقه که به صورت تکی و در پلاستیک های در بسته عرضه می شوند، همان ماسک های بی نام و نشانی هستند که از پشت آنها براحتی می توانید شعله کبریتی را در نیم متری با فوت خاموش کنید. اما برای کارگران جوانی که ساک به دوش در دسته های چند نفره، از فلافلی ها و کافی شاپ های ارزان قیمت امام حسین بیرون می آیند و به سمت مترو می روند، چه فرقی می کند؟ آنها به یکباره دم در متوجه می شوند ماسک ندارند و باید برگردند سمت علی آقا که بساطش را روی دیوار بتونی کوتاه کنار پیاده رو چیده است: من که خودم تولیدی ندارم، یک نفر اینها را می آورد ما هم می خریم. حالا منزل درست می کنند، از جایی می خرند، من خبر ندارم. خودم هم از همین ها زده ام خیلی هم خوب است. پایین پله ها و در سالنی که به غرفه های فروش کیف و کفش و مواد خوراکی اختصاص دارد، به غرفه شکلات فروشی مهدی می رسید که دم در ماسک هم می فروشد با این تفاوت که ماسک های مهدی شرکتی است و از بازاریاب های خود شرکت می خرد. جعبه ها را نشانم می دهد و می گوید: همه اینها سیب سلامت دارد.ما نمی توانیم جنس متفرقه بفروشیم. مهدی ماهی 2 میلیون اجاره غرفه می دهد و روزی 200 هزار تومان ماسک می فروشد. بنابراین می تواند امیدوار باشد که اجاره غرفه را تا حدودی با فروش ماسک تأمین کند.مشتری های او کسانی هستند که به بساط دستفروش های کنار خیابان اعتمادی ندارند و حاضر شده اند تا کنار غرفه او بدون ماسک پیشروی کنند و همین طور آنهایی که دنبال خرید جعبه ای یا لااقل بسته های 10 تایی و 15 تایی اند. از رضا که یک بسته 10 تایی سفید می خواهد، می پرسم چرا از داروخانه خرید نمی کند؟ می گوید: داروخانه هم همین جنس را می فروشد. من از داروخانه هم خرید کرده ام؛ نه قیمت و نه کیفیت فرقی نمی کند. البته گاهی ممکن است بعضی داروخانه ها از اعتماد شما سوءاستفاده کنند و یک جنس کاملاً بی کیفیت را لا به لای بقیه ماسک های معمولی به مشتری بفروشند ولی این اتفاق در مترو نمی افتد مگر اینکه دنبال جنس خیلی خاص باشید و بخواهید توی داروخانه ها دنبالش بگردید. ضمن اینکه داروخانه رفتن وقت گیر است. من خیلی وقت ها از خانه که بیرون می زنم، تازه متوجه می شوم ماسک برنداشته ام، پیاده تا ایستگاه مترو می آیم و اینجا یکی می خرم. پریسا روز پنجمی است که در ایستگاه امام حسین و در چند قدمی گیت، به عنوان متصدی فروش ماسک شرکتی کار می کند و قرار است روزی 75 هزار تومان دستمزد بگیرد. می گوید برای شرکتی که به صورت پیمانی این میزها را در ایستگاه های مترو راه اندازی کرده تعهد کاری مهم است: به من گفته بودند سفته بگیرم و برای گزینش به دفتر شرکت بروم اما آنجا وقتی دیدند تا این اندازه پیگیر بوده ام، دیگر نخواستند سفته را امضا کنم. پریسا قبلاً برای چند شرکت به عنوان بازاریاب و فروشنده کار کرده و فعلاً از کار در مترو به عنوان متصدی فروش ماسک راضی است. با این همه، فروش او به اندازه مسعود در ایستگاه شهرری نیست: بستگی به روز دارد اما در کل حدود 300 تا 400 هزار تومان فروش دارم. یکی از مشتری ها نگاهی به ماسک ها می اندازد و می گوید کش شان کمی دراز است، شل می ایستد. پیش از اینکه پریسا چیزی بگوید، می گویم گره بزن کار سختی نیست. لبخند رضایت گوشه لبش می نشیند و یک بسته 15 تایی سبز می خرد. پیش از این مدیریت متروی تهران و حومه از عرضه ماسک استاندارد شرکت های داخلی در 127 ایستگاه خبر داده بود. در این پروژه شرکت مترو و وزارت صمت تلاش کرده اند با برنامه ریزی مشترک، نظارت بر توزیع و پایین آوردن هزینه ها، از جمله نگرفتن اجاره بها از میز فروش، این کالای حیاتی را به پایین ترین قیمت در اختیار مسافران بگذارند. میزهای فروش ماسک در مترو از اردیبهشت ماه در 27ایستگاه شلوغ شروع شد و بلافاصله به همه ایستگاه های متروی شهری و حومه گسترش یافت. در حال حاضر 12 شرکت داخلی به انتخاب وزارت صمت در مترو فعالیت دارند و از آنها اجاره بهایی برای عرضه ماسک گرفته نمی شود.در ایستگاه امام خمینی دنبال میز فروش ماسک می گردم؛ خطوط مختلف و ورودی ها و خروجی های متعدد گیج کننده است. بعد از کمی پرس و جو بالاخره پیدایش می کنم. در این ایستگاه به جای میز غرفه ای بزرگ خواهید یافت اما روز جمعه است و غرفه تعطیل است. با خودم می گویم اگر با عجله و بدون ماسک از این ایستگاه سر درآورده بودم، حالا باید چکار می کردم؟ در ایستگاه پانزده خرداد بار دیگر پیاده می شوم و باز دنبال میز ماسک می گردم و باز چیزی نمی یابم. یکی از کارکنان مترو می گوید جمعه ها و روزهای تعطیل دیر می آیند و زود می روند. می گویم اگر من بدون ماسک وارد شوم، اجازه عبور از گیت می دهید؟ می گوید معلوم است خیر.چاره ای نیست؛ اگر تا اینجا بدون ماسک پیشروی کرده اید، حالا برای ادامه سفر با مترو راهی ندارید جز مراجعه به دستفروش های چهارراه گلوبندک. یعنی باید برگردید بالا و از لای بساط جوراب و شال گردن و کفش پاشنه بلند، یک ماسک 2 هزار و 500 تومانی بردارید، از همان هایی که وقتی به صورت می زنید، می توانید شعله کبریت را در فاصله نیم متری با یک فوت خاموش کنید.