مجله پزشکی و سلامت کلینیک تبسم

سوالات سکته مغزی با پاسخ دکتر روزبه کاظمی

 

خاطرات وکیل/ دل مادر دروغ نمی گفت؛ رعنای او را داماد نامردش کشته بود

سلامت نیوز-*محمدهادی جعفرپور: "مرگ ناشی از خودکشی - پرونده مختومه شود". پشت این عبارت کوتاه غمی عظیم نشسته بود.خانواده ای داغدارو دلواپس پایمال شدن خون عزیزشان بودند و من سنگینی نگاه مادر رعنا را با تمام وجود به کول می کشیدم خاصه که همراه با لحنی پر از اندوه و التماس گفت:الهی پیر بشی مادر. نذار خون دختر تازه عروسم پامال بشه. به گزارش سلامت نیوز به نقل از خبرآنلاین، رعنا دو سالی بود که عروس خانه ی سجاد شده بود. یک روز آمد خانه مادر و شروع کرد به گله و شکایت از مردش که شب ها دیر به خانه می آید،آنقدر دیر که صدای عربده ی مستانه اش همراه با واق واق سگان ولگرد بند دلم را پاره می کند. "مادر،تو را به روح بابا نجاتم بده .من این زندگی رو نمیخوام" مادر رعنا با یاداوری این جمله دخترش گفت: من هر بار غیرت برادرها و حرف وگفت مردم کوچه و بازار را بهانه تحمل می کردم . ای کاش لال شده بودم و درد دخترم را عریضه محکمه میکردم تا نخواهم امروز قصه جوانمرگ شدنش را برای تو بگویم . و بعد ادامه داد:پسرم ! حالا که وکیل من شده ای ،دست این مادر دلشکسته بعد خدا سوی تو دراز شده. من سواد درست و حسابی ندارم. خودت می دونی و خدای خودت.برادرهاش که اصلا قاطی این غصه نمیشن و میگن دادگاه گفته خودکشی. پس الکی پاپی چی میشی؟ولی من مادرم. دلم گواهی میده که رعنای من اهل زندگی بود نه مرگ! دو شب قبل از خبرش تا دو نصفه شب تلفنی حرف زدیم وسط حرف زدن همین که صدای عربده سجاد رو شنید تلفن رو قطع کرد،بچه ام انگار عزراییل امده بود که اینطور گوشی رو گذاشت. فقط شنیدم گفت خدا رحم کنه ننه دعام کن. ولی انگار پیش خدا آبرویی نداشتم که خدا صدای این مادر دل شکسته رو نشنید... کلمه به کلمه درد دل های مادر رعنا جلوی چشمانم رژه میرفتند و پرونده را ورق می زدم. ظاهر قصه درست بود رعنا 25ساله،قد167 و....علت مرگ:مسمویت و خفگی ریوی.زمان حادث شدن جمود نعشی را که با ساعت آخرین مکالمه رعناو گزارش پلیس اگاهی که تطبیق دادم متوجه شدم مرگ رعنا حدودا هفت ساعت پس از صحبت کردن با مادرش رخ داده که با محاسبه ساعت ورود سجاد میشود 9صبح. نکته مبهم پرونده از همین جا کلید می خورد!اگر رعنا 9صبح یکشنبه فوت شده چرا دوشنبه صبح خانواده اش مطلع شده اند؟سجاد پاسخ داده بود:یکشنبه شب تا صبح دوشنبه خانه ی رهام مهمان بودم ورهام نیز حرف سجاد را تایید کرده بود . همین تحقیق مختصر به همراه گزارش پزشکی قانونی که مرگ را ناشی از خفگی ریوی ناشی از مسمومیت اعلام نموده بود سبب مختومه شدن پرونده با اعلام خودکشی شده بود. اما فکر و ذهنم پی حرف مادر رعنا بود .نمیدانم چرا و چه وقت سراغ مادرم رفتم. وقتی به خودم آمدم شنیدم که مادر می گفت:پسرم! دل هیچ مادری گواهی دروغ نمیده من به بچه ام ایمان دارم تو هم به حرف آن مادر دلشکسته ایمان داشته باش.میدونم به یاری خدا دلشادش می کنی... راهی دفتر شدم.در لایحه ای مختصر چند سوال مطرح کردم تا در اعتراض به قرار منع تعقیب ثبت پرونده شود. با بررسی پرونده متوجه شدم تکه های پازل عدم حضور سجاد در 24ساعت قبل از مرگ رعنا درست چیده شده و ایرادی به آن وارد نیست اما سوال مهم این بود که صبح یکشنبه سجاد چه ساعتی از خانه خارج شده بود؟بازپرس سوال را دید گفت:احضارش میکنم تا توضیح دهد گفتم:نه! لطف کنید الان زنگ بزنید تا تلفنی پاسخ دهد و بعد ازتماس تصمیم گیری بفرمایید! بازپرس گفت:اینقدر مطمئنی؟ گفتم: سجاد دو نیمه شب با حال خراب به خانه آمده 9صبح رعنا فوت شده .به نظر شما در این هفت ساعت چه اتفاقی رخ داده؟مطمئن باشید سجاد پاسخی میدهد که جواب این پرسش است. قبل از اینکه تماس برقرار شود به بازپرس دو نکته را عرض کردم .یکی یادآوری ساعت که حدود11صبح بود و دیگری خواهش برای فعال کردن بلندگوی گوشی! سجاد پس از پنج شش زنگ با صدای خواب آلود جواب داد و در پاسخ پرسش بازپرس گفت:جناب قاضی من کلا شب ها دیر میام خونه و تاظهر خواب هستم .امری بود؟ بازپرس گفت:خیر موردی پیش آمده بود که با جواب شما رفع شد ممنون! تلفن که قطع شد بازپرس گفت:درخواست جلب کنید. گفتم:نیاز به دستور جلب نیست گفت:چطور؟ گفتم:مطمئنم خودش میاید که توجیه کند خواب بوده و متوجه سوال شما نشده اما شما یکبار دیگر گزارش تماس با110 را بخوانید... بازپرس گفت:خوب شما که خوانده اید بگویید چه دیده اید؟ صفحه ی سوم پرونده را گشودم ساعت تماس11:30هویت تماس گیرنده مرد ناشناس. شماره تماس000000(تلفن کارتی) محدوده تماس با محل فوت در یک منطقه. همینطور که مشغول بحث با بازپرس بودم مردی سراسیمه وارد دفتر بازپرس شد و گفت:سلام من سجاد...هستم همسر رعنا...خواب الود بودم نفهمیدم چی گفتید. میشه دوباره بگید؟ پیش دستی کردم و گفتم:بازپرس می خواهند بدانند همسرتان قرص مصرف می کرد؟وآیا شب قبل از خودکشی هم قرص مصرف کرد؟ سجاد نفس راحتی کشید و گفت:آره هر شب دو سه تا آرام بخش می خورد تا خوابش ببرد . یکشنبه شب هم که من رفتم خونه خواب بود. بازپرس با تحکم پرسید:مطمئنی خواب بود؟ سجاد گفت:ها که مطمئنم حتی سرش داد زدم که برام شام بیاره اما محل نداد.. پیش از آنکه سجاد ادامه دهد گوشی ام را در حالت بلندگو گذاشتم تا صدای مکالمه رعنا و مادرش پخش شود...."خدا رحم کنه ننه دعام کن..." رنگ از صورت سجاد پرید و با زبانی که از ترس قفل شده بود گفت:این صدای رعنا و مادرش پیش تو چه می کنه؟بازپرس گفت:درست توضیح میدهی چه کردی یا....؟ سجاد زد زیر گریه که خسته ام کرده بود هر روز وشب گیر الکی می داد و می گفت خدایا من رو بکش تا راحت بشم من هم گفتم جرات داشته باش خودت رو بکش. آانقدر گریه کرد که نفس تنگی گرفت رفتم براش آب بیارم که.... دقایقی بعد سجاد به اتهام خوراندن هروئین به همسرش بازداشت شد . پرونده ی وی به اتهام قتل عمد در جریان دادرسی است. *وکیل پایه یک دادگستری.شیراز


تماس با کلینیک تبسم جهت مشاوره سکته مغزی و رزرو نوبت

  • شماره تلفن:   ۶۶۵۶۴۶۷۴   |   ۶۶۴۳۶۲۹۱
  • ارسال درخواست ویزیت و مشاوره آنلاین سکته مغزی از طریق واتسپ : 09355354332
  • زمان پاسخگویی: ساعت ۹ الی ۲۱
سلامت نیوز-*محمدهادی جعفرپور: "مرگ ناشی از خودکشی - پرونده مختومه شود". پشت این عبارت کوتاه غمی عظیم نشسته بود.خانواده ای داغدارو دلواپس پایمال شدن خون عزیزشان بودند و من سنگینی نگاه مادر رعنا را با تمام وجود به کول می کشیدم خاصه که همراه با لحنی پر از اندوه و التماس گفت:الهی پیر بشی مادر. نذار خون دختر تازه عروسم پامال بشه. به گزارش سلامت نیوز به نقل از خبرآنلاین، رعنا دو سالی بود که عروس خانه ی سجاد شده بود. یک روز آمد خانه مادر و شروع کرد به گله و شکایت از مردش که شب ها دیر به خانه می آید،آنقدر دیر که صدای عربده ی مستانه اش همراه با واق واق سگان ولگرد بند دلم را پاره می کند. "مادر،تو را به روح بابا نجاتم بده .من این زندگی رو نمیخوام" مادر رعنا با یاداوری این جمله دخترش گفت: من هر بار غیرت برادرها و حرف وگفت مردم کوچه و بازار را بهانه تحمل می کردم . ای کاش لال شده بودم و درد دخترم را عریضه محکمه میکردم تا نخواهم امروز قصه جوانمرگ شدنش را برای تو بگویم . و بعد ادامه داد:پسرم ! حالا که وکیل من شده ای ،دست این مادر دلشکسته بعد خدا سوی تو دراز شده. من سواد درست و حسابی ندارم. خودت می دونی و خدای خودت.برادرهاش که اصلا قاطی این غصه نمیشن و میگن دادگاه گفته خودکشی. پس الکی پاپی چی میشی؟ولی من مادرم. دلم گواهی میده که رعنای من اهل زندگی بود نه مرگ! دو شب قبل از خبرش تا دو نصفه شب تلفنی حرف زدیم وسط حرف زدن همین که صدای عربده سجاد رو شنید تلفن رو قطع کرد،بچه ام انگار عزراییل امده بود که اینطور گوشی رو گذاشت. فقط شنیدم گفت خدا رحم کنه ننه دعام کن. ولی انگار پیش خدا آبرویی نداشتم که خدا صدای این مادر دل شکسته رو نشنید... کلمه به کلمه درد دل های مادر رعنا جلوی چشمانم رژه میرفتند و پرونده را ورق می زدم. ظاهر قصه درست بود رعنا 25ساله،قد167 و....علت مرگ:مسمویت و خفگی ریوی.زمان حادث شدن جمود نعشی را که با ساعت آخرین مکالمه رعناو گزارش پلیس اگاهی که تطبیق دادم متوجه شدم مرگ رعنا حدودا هفت ساعت پس از صحبت کردن با مادرش رخ داده که با محاسبه ساعت ورود سجاد میشود 9صبح. نکته مبهم پرونده از همین جا کلید می خورد!اگر رعنا 9صبح یکشنبه فوت شده چرا دوشنبه صبح خانواده اش مطلع شده اند؟سجاد پاسخ داده بود:یکشنبه شب تا صبح دوشنبه خانه ی رهام مهمان بودم ورهام نیز حرف سجاد را تایید کرده بود . همین تحقیق مختصر به همراه گزارش پزشکی قانونی که مرگ را ناشی از خفگی ریوی ناشی از مسمومیت اعلام نموده بود سبب مختومه شدن پرونده با اعلام خودکشی شده بود. اما فکر و ذهنم پی حرف مادر رعنا بود .نمیدانم چرا و چه وقت سراغ مادرم رفتم. وقتی به خودم آمدم شنیدم که مادر می گفت:پسرم! دل هیچ مادری گواهی دروغ نمیده من به بچه ام ایمان دارم تو هم به حرف آن مادر دلشکسته ایمان داشته باش.میدونم به یاری خدا دلشادش می کنی... راهی دفتر شدم.در لایحه ای مختصر چند سوال مطرح کردم تا در اعتراض به قرار منع تعقیب ثبت پرونده شود. با بررسی پرونده متوجه شدم تکه های پازل عدم حضور سجاد در 24ساعت قبل از مرگ رعنا درست چیده شده و ایرادی به آن وارد نیست اما سوال مهم این بود که صبح یکشنبه سجاد چه ساعتی از خانه خارج شده بود؟بازپرس سوال را دید گفت:احضارش میکنم تا توضیح دهد گفتم:نه! لطف کنید الان زنگ بزنید تا تلفنی پاسخ دهد و بعد ازتماس تصمیم گیری بفرمایید! بازپرس گفت:اینقدر مطمئنی؟ گفتم: سجاد دو نیمه شب با حال خراب به خانه آمده 9صبح رعنا فوت شده .به نظر شما در این هفت ساعت چه اتفاقی رخ داده؟مطمئن باشید سجاد پاسخی میدهد که جواب این پرسش است. قبل از اینکه تماس برقرار شود به بازپرس دو نکته را عرض کردم .یکی یادآوری ساعت که حدود11صبح بود و دیگری خواهش برای فعال کردن بلندگوی گوشی! سجاد پس از پنج شش زنگ با صدای خواب آلود جواب داد و در پاسخ پرسش بازپرس گفت:جناب قاضی من کلا شب ها دیر میام خونه و تاظهر خواب هستم .امری بود؟ بازپرس گفت:خیر موردی پیش آمده بود که با جواب شما رفع شد ممنون! تلفن که قطع شد بازپرس گفت:درخواست جلب کنید. گفتم:نیاز به دستور جلب نیست گفت:چطور؟ گفتم:مطمئنم خودش میاید که توجیه کند خواب بوده و متوجه سوال شما نشده اما شما یکبار دیگر گزارش تماس با110 را بخوانید... بازپرس گفت:خوب شما که خوانده اید بگویید چه دیده اید؟ صفحه ی سوم پرونده را گشودم ساعت تماس11:30هویت تماس گیرنده مرد ناشناس. شماره تماس000000(تلفن کارتی) محدوده تماس با محل فوت در یک منطقه. همینطور که مشغول بحث با بازپرس بودم مردی سراسیمه وارد دفتر بازپرس شد و گفت:سلام من سجاد...هستم همسر رعنا...خواب الود بودم نفهمیدم چی گفتید. میشه دوباره بگید؟ پیش دستی کردم و گفتم:بازپرس می خواهند بدانند همسرتان قرص مصرف می کرد؟وآیا شب قبل از خودکشی هم قرص مصرف کرد؟ سجاد نفس راحتی کشید و گفت:آره هر شب دو سه تا آرام بخش می خورد تا خوابش ببرد . یکشنبه شب هم که من رفتم خونه خواب بود. بازپرس با تحکم پرسید:مطمئنی خواب بود؟ سجاد گفت:ها که مطمئنم حتی سرش داد زدم که برام شام بیاره اما محل نداد.. پیش از آنکه سجاد ادامه دهد گوشی ام را در حالت بلندگو گذاشتم تا صدای مکالمه رعنا و مادرش پخش شود...."خدا رحم کنه ننه دعام کن..." رنگ از صورت سجاد پرید و با زبانی که از ترس قفل شده بود گفت:این صدای رعنا و مادرش پیش تو چه می کنه؟بازپرس گفت:درست توضیح میدهی چه کردی یا....؟ سجاد زد زیر گریه که خسته ام کرده بود هر روز وشب گیر الکی می داد و می گفت خدایا من رو بکش تا راحت بشم من هم گفتم جرات داشته باش خودت رو بکش. آانقدر گریه کرد که نفس تنگی گرفت رفتم براش آب بیارم که.... دقایقی بعد سجاد به اتهام خوراندن هروئین به همسرش بازداشت شد . پرونده ی وی به اتهام قتل عمد در جریان دادرسی است. *وکیل پایه یک دادگستری.شیراز
 

دیدگاه شما

0

Website

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.