مجله پزشکی و سلامت کلینیک تبسم

سوالات سکته مغزی با پاسخ دکتر روزبه کاظمی

 

زندگی روزمره کارگران در مرکز تفکیک و امحای زباله‌های عفونی تهران

سلامت نیوز:عادت کرده ایم لباس هایی که آدم ها را از ویروس کرونا در امان نگه می دارند، در بیمارستان ها و بخش های عفونی مراکز درمانی ببینیم؛ اما در جنوب تهران، جایی که روزانه 120تن پسماند عفونی پایتخت نشینان را می بلعد، ترتیبات بهداشتی هر روز درست مثل بخش های عفونی بیمارستان ها اجرا می شود. به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری ،پوشیدن لباس های مخصوص محافظت از ویروس کرونا اینجا نه یک توصیه، که یک الزام است.کسی بدون ماسک و لباس محافظ اجازه ورود به سلول شماره5 را ندارد؛ جایی که دورتادورش نه از آدم ها خبری است و نه از ساختمان ها. سلول عفونی مرکز پسماند، خط خطر آخر مبارزه با کروناست.اگر در بیمارستان ها، کادر درمان با بیماران در ارتباط هستند، در مرکز جمع آوری و دفن پسماندهای عفونی آرادکوه، کارگران با خون، ته مانده غذا، تجهیزات مصرف شده کادر پزشکی و شیرابه زباله های عفونی مواجه اند. آرادکوه، شبیه شهر نیست. کوچه و خیابان ندارد. دشت بزرگی است به وسعت 1361هکتار که زمین هایش را برای نگهداری، تفکیک و در نهایت دفن زباله، تقسیم کرده اند. بعد از گذر از سایت اداری و عبور از کنار مرکز تولید کمپوست که با جاده ای باریک به بخش تفکیک پسماندهای خانگی راه دارد، در فاصله یکی دو کیلومتر از مرکز تولید کمپوست، روی تابلویی نوشته اند: فاز دفن پسماندهای عفونی. خودرو به شیب ملایمی می رسد. بالای سربالایی، زمین آرادکوه یکدست و مسطح دیده می شود. هیچ چیز در این برهوت ارتفاع نگرفته و همه چیز بی حرکت است؛ حتی باد. تنها چشم های تیزبین کیلومترها آنطرف تر نقطه هایی را می بینند در حال حرکت. آنجا جاده حسن آباد است و نقطه ‎ها، خودروهایی که از آن می گذرند. خودروهایی که هیچ یک گذرشان به سلول های تفکیک زباله نمی افتد؛ تنها کامیون های حامل زباله های عفونی بیمارستانی و یکی دو لودر و بیل مکانیکی مجازند وارد سلول دفن پسماند عفونی شوند. سلول شماره5، یکی از چند سلول فاز پسماندهای عفونی است. درست شبیه زندانی که بی اجازه نه می شود واردش شد نه از آن خارج. سلول شماره5 نام دیگری هم دارد؛ سلول دفن جایی است که زباله ها به خانه آخر می رسند. اینجا دیگر خودت هستی و دنیای خودت. زندگی و کار در فضای بسته، در لباس های بسته و ایزوله. این را یکی از کارگرها می گوید. اسمش سعید است و 10سال است در مرکز پسماند آرادکوه کار می کند و 2سال است که به سلول شماره5 منتقل شده. گله ای پرتعداد از سگ ها چندصدمتر دورتر می دوند و عقابی بدون بال زدن، زیر آسمان آبی دوردور می کند.حضور گله سگ ها در فضای بیابانی اطراف کمی عجیب است. بوی غذا را از زباله های عفونی فهمیده اند؛ بوی برنج، گوشت مانده از غذاهای نیم خورده و مصرف نشده رستوران بیمارستان ها و چیزهای دیگر. همه اینها با پسماندهای بیمارستانی دیگر مخلوط شده، چون وزارت بهداشت پسماندهای بیمارستانی را عفونی اعلام و تفکیک شدنش را ممنوع کرده است. سگ ها نزدیک پسماندها نشسته اند و اطراف را می پایند. وقتی سعید سرگرم حرف زدن می شود و رو برمی گرداند، خیالشان راحت می شود و یک قدم به زباله ها نزدیک‎تر می شوند اما هنوز به زباله ها نرسیده با هوهو کردن کارگران عقب می روند؛ دست از پا درازتر. اما دل از پسماندها نمی شویند و می خواهند در نزدیک ترین فاصله از غذای لذیذ اما عفونت زده، مترصد فرصتی بنشینند. آب ها که از آسیاب افتاد و کارگرها که گرم کار خودشان شدند، سگ ها دوباره نیم نگاهی به کوه پسماندها می اندازند، در آرزوی اینکه ناخنکی به پسماندها بزنند و لابد دلی از عزا دربیاورند.سعید می گوید: نمی فهمند که اینها عفونی است. فقط بوی غذا را می فهمند اما چیزی نصیبشان نمی شود. با ریخته شدن آهک روی پسماندها، آرزوی سگ ها برای خوردن غذای مانده بین زباله های عفونی بر باد می رود. آهک تنها سلاحی است که باعث می شود حیوانات بی خیال دست درازی به زباله ها شوند. در سلول دفن پسماند لباس کارگران در سلول شماره5 با دیگرانی که قبل تر در سایت اداری دیده ایم، کاملا فرق دارد. در سلول تعداد نفرات محدود است، اما همان هایی که هستند هم لباس هایی به تن دارند که تصویر متفاوتی را در برهوت خلوت بیابان آرادکوه ساخته. از دور گویی در میانه این بادیه که تا چشم کار می کند خاک است و خاک، یک بخش مراقبت های ویژه بیمارستانی زیر تلی از خاک پنهان مشغول کار است.کامیون های حامل زباله های عفونی یکی یکی و سر نوبت می آیند و با حداقل معطلی و مکث، بارشان را که هرکدام بین 2تن تا 4تن زباله عفونی است تخلیه می کنند. کامیون ها تازه نفس و نونوارند و همه شان مکانیزه . درهای کامیون با زدن دکمه ای باز می شود و راننده با گاز دادن تلاش می کند نقاله داخل اتاقک را به بیرون هل بدهد و با هل دان نقاله، کیسه های رنگی پلاستیکی را که پر از پسماند عفونی است تخلیه کند. برخی کیسه ها بیش از اندازه پر شده اند و با فشاری که نقاله به آنها وارد کرده، پاره شده و محتویات داخلشان را بی‎زحمت می توان دید. از سرم و لوله های آنژیو و کیسه خون مصرف شده گرفته تا غذا. قطره های خون از کیسه های محصورشده در چند لایه پلاستیک عبور کرده اند و مانند شیرابه ای از داخل اتاقک به بیرون می چکند. با چکیدن خون از داخل اتاقک که با مواد دیگری در هم آمیخته شده، صحنه عجیبی ساخته می شود. کمک راننده برای اطمینان از اینکه زباله ای باقی نمانده باشد، از راه دور داخل آن را چک می کند و بعد مانند تیری که از چله کمان رها شده باشد به داخل اتاقک کامیون می پرد. راننده هم چنان پدال گاز را فشار می دهد که گویی می خواهد از زندان فرار کند. راننده ها به بهانه اینکه در ماشین می نشینند و بیرون نمی آیند، لباس های محافظ چندلایه نمی پوشند، ماسک می زنند و می نشینند در اتاقک های ماشین با شیشه های بالا کشیده و پای آماده روی پدال گاز. حاملان بی دفاع راننده یکی از کامیون ها که سن و سالی از او گذشته، بهانه اش برای نپوشیدن لباس محافظ را سخت شدن رانندگی با این لباس می داند؛ سختی ای که حاضر نیست آن را حتی به قیمت حفظ جانش تحمل کند. او می گوید: لباس های محافظ معمولا سایز آنها نیست. جلوی دست و پای راننده را برای رانندگی می گیرد و این وضعیت می تواند رانندگی را خطرناک کند؛ خطرناک تر از حمل پسماند عفونی بدون لباس محافظ: گان می دن بهمون اما توی گان مگه می شه رانندگی کرد. رانندگی با گان یعنی کباب شدن پشت رل. یعنی تصادف کردن و گیر کردن لباس روی گاز و ترمز. گان نپوشیده، تب هوا آنقدر بالا هست که بتواند اشک بدن را دربیاورد و رمق از تن بگیرد. این گرما آنقدر علیرضا سرتیپی را که پنجاه وچندساله به نظر می رسد اذیت می کند که او ریسک بیمارشدن را به تحمل گرمای طاقت فرسا بپذیرد: ساعت 5 صبح می رم بیمارستان؛ از بیمارستان البرز گرفته تا ساسان و بابک و آریا و چندتای دیگه. تا ساعت11 کارم تموم می شه و زباله های عفونی رو میارم کهریزک برای تخلیه. این کار 10سال گذشتمه و هر روز انجامش می دم. اون موقع گان و این چیزها نبود. با همین لباس ها و یه ماسک می اومدیم. الان می گن لباس محافظ بپوش. آقا تا این لباس رو نپوشی متوجه نمی شی که چه مصیبتیه این. اما 8 ماه گذشته برای سرتیپی و همکاران دیگرش با 10سال قبل تر از آن کلی فرق داشته است. با اینکه زباله های بیمارستانی همیشه خطرناک است، این چند ماه زباله ها خطرناک تر از قبل شده اند: برای اینکه خودم را از ویروس در امان نگه دارم توی بار زدن و تخلیه کردن زباله ها دخالت نمی کنم. اصلا از ماشین پیاده نمی شم. برای همین نیاز نیست گان بپوشم. بعد همینطور که دارد خودش را توجیه می کند که گان نپوشیدنش ایرادی ندارد، به همکار جوانش نگاهی می اندازد و می گوید: اما نمی دونم این جوون چرا سربه راه نمی شه. با اینکه 10بار بهش گفتم داری می ری زباله بار می زنی و تخلیه می کنی گان بپوش، حرف گوش نمی کنه. می ترسم مریض شه کار دستم بده. با اینکه سرتیپی و 100راننده و کمک راننده دیگر هر روز سروکارشان با زباله های عفونی بیمارستان های پایتخت است، اما فقط یکی از آنها کرونا گرفته و بعد از مدتی استراحت، حالش خوب شده و سر کارش برگشته است. این اتفاق باعث شده خیلی از حاملان زباله های عفونی میلی به پوشیدن لباس نداشته باشند یا توجیه کردنشان برای این کار، خیلی سخت شود. نزدیک ترین به ویروس آفتاب هنوز به بالاترین ارتفاع خود نرسیده که کار جمع کردن زباله های عفونی از بیمارستان های پایتخت تقریبا تمام شده است. ترافیک ورود کامیون ها به سمت سلول، دارد بیشتر می شود. با بیشترشدن کامیون ها، کار افرادی مانند سعید پورجعفر هم بیشتر می شود. سعید 36سال دارد، لاغر است با چهره ای آفتاب سوخته و ریشی کم پشت و صورتش را زیر ماسک زردرنگی که با ماسک های بقیه افراد فرق دارد پنهان کرده است. داغ دیده از کروناست و شوهرخاله اش را بر اثر ابتلا به بیماری از دست داده است. برای همین بیشتر از هر فرد دیگری می داند مرگ، کرونا و داغ چقدر محتمل است. سعید بین همه کسانی که در سلول دفن پسماند عفونی بیمارستانی کار می کنند، به زباله های عفونی نزدیک‎تر است. باید روزی 8ساعت کنار زباله ها باشد. دلیل نزدیکی اش به زباله ها هم یک چیز بیشتر نیست: میدان دار سلولم. من باید به راننده ها بگم کجا پسماندها رو تخلیه کنن. برای همین فاصله م با پسماندها خیلی وقت ها کمتر از یه متر می شه. باید مراقب این هم باشم که سگ ها و حیوانات دیگه به پسماندها نزدیک نشن. همین نزدیکی باعث شده لباس محافظ و کلاه ایمنی که شباهت زیادی به ماسک های شیمیایی دارد، مدام بر تن و سرش باشد. می گوید: خانواده اش او را هر روز به خدا می سپارند و هر وقت به خانه برمی گردد گویا معجزه ای شده که هنوز بیمار نشده است: همیشه توی سلول عفونی بودم، الان که کرونا شایع شده هم مثل قبله؛ فقط مراقبتم یه کم بیشتر شده. با این مراقبت ها خداروشکر مریض نشدم؛ البته تا الان. زندگی زیر ماسک و داخل گان سخت می گذرد می گوید تا قبل از کرونا نیاز نبود اینقدر لباس های محافظتی داشته باشد، برای همین کارش سختی داشت اما سختی اش مانند این روزها نبود: اگه سال قبل من رو دیده بودین، اینقدر لاغر نبودم. الان چند ماهه توی این لباس ها و و زیر آفتابی که حسابی داغ کرده دارم کار می کنم. سوناست دیگه؛ چی بهتر از این. بعد می خندد و می گوید: خانواده ام هر روز دارن با سلام و صلوات منو می فرستن سر کار. اونقدر راه یاد گرفتم که چطوری می شه جلوی ویروس و سرایتش رو گرفت که فکر نکنم حتی دکترها هم بدونن. کامیون حمل زباله بعدی از راه می رسد، باید مسیر و مکان درست تخلیه را نشانشان بدهد. برای همین به چند سانتی متری زباله های تخلیه شده قبلی می رود و با دست و بدون اینکه حرف بزند، راننده را راهنمایی می کند تا بارش را جایی که باید، تخلیه کند. کارکردن از سر ناچاری تنها چند لحظه کافی است تا کامیون های حامل پسماندهای عفونی بتوانند بارشان را تخلیه کنند. کامیون ها رفته و نرفته، بیل مکانیکی بزرگی روی خاک که زیر بار تردد سنگین خودروها نرم شده ، به حرکت درمی آید. چنگال بیل مکانیکی، خود را داخل دریای سفید آهکی که در نزدیکی مرکز دفن پسماندهای عفونی تشکیل شده، غرق می کند. حجم انبوهی آهک به چنگ بیل مکانیکی می افتد و راننده آهسته بازوی آهنی آن را سمت پسماندها تا جایی که می تواند کش می دهد تا محدوده زباله تازه تخلیه شده را با پخش کردن آهک رویشان پوشش دهد. راننده با مهارتی مثال زدنی چنان آهک ها را روی کیسه های رنگی زباله هایی که از زمین سر برآورده اند می ریزد که در چشم برهم زدنی، سفیدی نرمی سطح همه پسماندها را می پوشاند. راننده، جوانی است خوش قدوبالا که لباس سفید محافظ به تن دارد و ماسکی سفیدتر بر دهان و بینی. روزی ده ها بار باید کاری را تکرار کند که حتی کوچک ترین خطایی در آن می تواند به قیمت سرایت بیماری به دیگران تمام شود.مرتضی عظیمی، 25سال دارد و 2سال است از بخش پسماندهای خانگی به عفونی منتقل شده است. از شغلش راضی نیست و از سرناچاری به کارش ادامه می دهد. پروایی از گفتن اینکه چه مشکلات و مصایبی را با کارکردن در این مرکز تحمل می کند، ندارد: زیاد از کارکردن در اینجا راضی نیستیم، اما حقوقش خوبه. 8 ماه قبل وقتی کرونا شایع شد و نخستین پسماندهای بیمارستانی وارد مرکز دفن آرادکوه شد، خیلی ها ترسیدند که با این پسماندها باید چه کار کنند. عده ای دلشان نمی خواست بیمار شوند و می خواستند بخش دیگری بروند تا خودشان را از خطر دور کنند. عظیمی هم یکی از آنها بود: روزی که گفتن باید پسماندهای کرونایی دفن کنم، ترسیدم. چاره ای نبود و باید دستور رو اجرا می کردم؛ قرارداد داشتم و بهانه ای برای کارنکردن نداشتم. چندبار سعی کردم برم و جای دیگری کار پیدا کنم، اما چون بیرون کار نیست مجبور شدم بمونم و گفتم چند ماه دیگه می رم؛ ولی نشد که نشد. عفونی ها روی زمین نمی مانند فاصله میان تخلیه زباله های عفونی تا دفن آن نباید خیلی زیاد باشد. دلیل خوبی هم دارد. ویروس نباید فرصت شیوع پیدا کند و محیط اطراف را آلوده کند. برای همین بلافاصله بعد از تخلیه باید آهک پاشی شده و با کمک لودر روی آن خاک رس ریخته شود. خاک رس فراوان ترین ماده ای است که در آرادکوه برای دفن زباله های عفونی و ویروس های همراهش می توان پیدا کرد. داوود ملاباقرپوری، سرپرست بخش دفن پسماندهای خانگی و بیمارستانی است. او از کرونا نمی ترسد و می گوید قلق این ویروس دستش آمده و می داند باید با آن چه کار کند تا بیمارش نکند. برخلاف دیگران که لباس محافظ پوشیده اند، او لباس معمولی به تن دارد. تنها سپرش مقابل ویروس ، ماسک ساده جراحی است اما توصیه می کند خیلی به زباله ها نزدیک نشویم. چهل وچندساله به نظر می رسد و سال هاست در بخش عفونی کار می کند. می داند چه فاصله ای برای حفظ ایمنی نیاز است و چه بایدها و نبایدهایی مقابل زباله های عفونی باید رعایت شود. جایی که ایستاده ایم، بلندترین نقطه در سلول دفن پسماند عفونی بیمارستانی است. از سطح زمین چیزی حدود 7متر فاصله دارد. داوود می گوید؛ زباله های عفونی را باید لایه لایه دفن کرد تا سلول عفونی شکل بگیرد: زیر پای ما تا 7متر زباله عفونی دفن شده؛ یک لایه زباله، یک لایه آهک و یک لایه خاک رس. زباله ها باید در عمق یک مترونیمی دفن شوند و تا 4لایه می شود زباله دفن کرد. کار ریختن زباله هایی که آهک پاشی شده اند با لودر و راننده آن است. راننده، با احتیاط اما به سرعت زباله ها را به عمق سلول ریخته و کامیونی، خاک رس رویش می ریزد. ملاباقرپوری می گوید: استفاده 2برابری از آهک برای بی خطرکردن زباله های عفونی اقدامی بوده که انجامش توانسته تا حدود زیادی از خطر پسماندهای کرونایی کم کند: تا قبل از کرونا، برای دفن پسماند بیمارستانی تنها 10درصد کل وزن زباله آهک بود. وقتی پسماندها کرونایی شد، حجم آهک را معادل 20درصد کل حجم زباله کردیم تا خیالمان ازخطر شیوع عفونت زباله ها در محیط راحت شود. اینطوری روزی 7تن آهک مصرف می کنیم که خیلی بیشتر از قبل است. برای سلامتی کسانی که در فرایند حمل ونقل و دفن پسماندهای عفونی هستند، بیمارستان ها باید آنها را در 2 تا 3لایه پلاستیکی با رنگ های مشخصی بسته بندی کنند. برای همین است که پلاستیک های مشکی، آبی، زرد و نارنجی یا قرمز برای کارگران و حاملان پسماندها معانی مشخصی دارند. سرپرست بخش دفن پسماندهای خانگی و بیمارستانی معنی هر رنگ را اینطور توضیح می دهد: پلاستیک های مشکی پسماندهای عادی بیمارستانی اند؛ مثل غذای سلف سرویس بیمارستان، برای همین هم حجم زیادی دارد. پلاستیک های زرد و آبی عفونی اند. زردها که فشرده تر به نظر می رسند، اتوکلاو شده اند اما اتوکلاوشده ها درصد کمی از پسماندها را شکل می دهند. پلاستیک های آبی و زرد و قرمز هم لباس های محافظ کادر درمان یا تجهیزات استفاده شده در بخش های درمانی هستند و باید دفن شوند. چرا کارمان سخت و زیان آور نیست؟ بهنام ابراهیم زاده 9سال قبل وقتی برای کارکردن به آرادکوه آمد، بوی بد مرکز آنقدر آزارش داد که فکر می کرد بعدازظهر که کارش تمام شود، دیگر پشت سرش را هم نگاه نکند و حتی اگر کلاهش سمت آرادکوه افتاد، دنبالش نیاید. با این فکر و خیال ها بود که روز بعد هم آمد و حالا چندسال است بوی زباله ها آنچنان در مغز استخوانش نفوذ کرده که اگر یک روز هوای آرادکوه وارد ریه هایش نشود، انگار چیزی گم کرده است.او مانند بسیاری دیگر از همکارانش با زباله های عفونی سر و کار دارد و زندگی کردنش با پسماندها خطرات و خاطرات زیادی برایش به ارمغان آورده است. بهنام با چشمان سبز و هیکلی که ورزشکاری است، می گوید: ماه رمضان بود. به ما گفتند خبرنگارهایی دارند می آیند و می خواهند از مرکز دفن پسماند گزارش بگیرند. خبرنگارها مجبور شدند لباس محافظ بپوشند. مدت طولانی لباس محافظ تنشان نبود. وقتی به مرکز دفن عفونی ها آمدند، چند نفرشان از گرما بیهوش شدند. حالا خودتان حساب کنید ما چطوری داریم کار می کنیم و در این شرایط دوام می آوریم. بوی تند و ناخوشایند پسماندها، خطر کرونا یا آلوده شدن به انواع ویروس ها، دوری راه و خطر تصادف در جاده و بی بهره بودن از مزایای دورکاری که این روزها بسیاری از کارمندان و کارکنان دولتی از آن بهره می برند، باعث نشده فعالیت کارکنان مرکز پسماند آرادکوه در رده مشاغل سخت و زیان آور قرار بگیرد؛ کارگرانی که خیلی هایشان رابطه استخدامی با شهرداری ندارند و پیمانکارها کارفرمای آنها هستند. آنها روزهای سختی را می گذرانند و خواهان توجه اند؛ توجهی به اندازه کادر درمان و پرستاران. شاید وقت آن رسیده که به این بخش کمتر دیده شده از خط مقابله با کرونا بعد از گذشت 8 ماه از شیوع بیماری، رسیدگی بیشتری شود. افزایش بی سابقه تولید پسماند عفونی آرادکوه تا قبل از شیوع کرونا گنجایش دفن زباله اش به کمترین حد خود رسیده بود. با گذشت نزدیک به 8 ماه از شیوع کرونا، افزایش تولید زباله های بیمارستانی و عفونی باعث شده ظرفیت بخش دفن پسماندهای عفونی خیلی زودتر از آنچه که انتظارش کشیده می شد پر شود. آنطور که مسئولان مجتمع دفن و پردازش آرادکوه می گویند؛ رشد تولید پسماندهای عفونی در ایام کرونا نزدیک به 2برابر شده است. معاون پردازش و دفن مجتمع آرادکوه این حرف را می زند و می گوید: تا قبل از شیوع کرونا روزانه کمتر از70تن پسماند بیمارستانی و عفونی از بیمارستان های شهر جمع می کردیم. با شیوع بیماری این مقدار به 120تن رسیده است. آمارها نشان می دهد روزانه 7500تن زباله وارد آرادکوه می شود که 120تن زباله بیمارستانی و عفونی در مقایسه با این حجم زباله عدد بزرگی نیست، اما همین مقدار پسماند هم باید به روش های خاصی دفن و امحا شود. حسین حیدریان می گوید: برای ادامه فرایند دفن و بی خطرسازی زباله های عفونی کار ساخت سلول جدید دفن پسماند در آرادکوه آغاز شده است: تا چند هفته آینده ظرفیت دفن پسماند عفونی کاملا پر می شود. از هفته های قبل کار ساخت سلول جدید شروع شده و 80درصد کار ساخت مرکز جدید دفن پسماندهای عفونی به پایان رسیده است. ساخت سلول های دفن پسماندهای عفونی با روش های خاصی از زهکشی خاک گرفته تا لاینربندی کف و بدنه سلول برای جلوگیری از نفوذ شیرابه و خون به خاک، به شکل مهندسی انجام می شود. برای همین سختگیری بیشتری برای ساخت سلول های عفونی می شود. با این حال معاون پردازش و دفن مجتمع آرادکوه از عملکرد برخی بیمارستان ها در بی خطر سازی پسماندهایشان دل خوشی ندارد. این معنایش این است که جان کارگرانی که با پسماندهای عفونی سروکار دارند درخطر است؛ خطری که کرونا چندبرابرش کرده و اهمیت بی خطرکردن پسماندها را دوچندان. او می گوید: از اتوکلاوکردن پسماندهای بیمارستانی در بیمارستان ها زیاد راضی نیستم. نمی خواهم با بیمارستان ها سر این موضوع جدل کنم، اما بی خطرسازی زباله ها در بیمارستان ها آنطوری که باید باشد، نیست. حیدریان از بیشتر شدن کار کارگران و واحدهای جمع آوری کننده پسماندهای بیمارستانی در 8 ماه گذشته حکایت ها دارد و می گوید تا قبل از شیوع بیماری، واحدهای جمع آوری تا 48ساعت فرصت داشتند پسماند بیمارستانی را تخلیه کنند، ولی براساس دستورالعمل های وزارت بهداشت مکلف شده ایم جمع آوری خیلی زودتر از قبل انجام شود: وزارت بهداشت تأکید کرده است نباید فاصله میان تولید پسماند عفونی در بیمارستان تا حمل آن 24ساعت بیشتر شود. سختگیری برای این است که کانون جدید آلودگی ایجاد نشود. برای همین 100نیروی واحد پسماند عفونی کارشان بیشتر از قبل شده است؛ تقریبا شبانه روزی.


تماس با کلینیک تبسم جهت مشاوره سکته مغزی و رزرو نوبت

  • شماره تلفن:   ۶۶۵۶۴۶۷۴   |   ۶۶۴۳۶۲۹۱
  • ارسال درخواست ویزیت و مشاوره آنلاین سکته مغزی از طریق واتسپ : 09355354332
  • زمان پاسخگویی: ساعت ۹ الی ۲۱
سلامت نیوز:عادت کرده ایم لباس هایی که آدم ها را از ویروس کرونا در امان نگه می دارند، در بیمارستان ها و بخش های عفونی مراکز درمانی ببینیم؛ اما در جنوب تهران، جایی که روزانه 120تن پسماند عفونی پایتخت نشینان را می بلعد، ترتیبات بهداشتی هر روز درست مثل بخش های عفونی بیمارستان ها اجرا می شود. به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری ،پوشیدن لباس های مخصوص محافظت از ویروس کرونا اینجا نه یک توصیه، که یک الزام است.کسی بدون ماسک و لباس محافظ اجازه ورود به سلول شماره5 را ندارد؛ جایی که دورتادورش نه از آدم ها خبری است و نه از ساختمان ها. سلول عفونی مرکز پسماند، خط خطر آخر مبارزه با کروناست.اگر در بیمارستان ها، کادر درمان با بیماران در ارتباط هستند، در مرکز جمع آوری و دفن پسماندهای عفونی آرادکوه، کارگران با خون، ته مانده غذا، تجهیزات مصرف شده کادر پزشکی و شیرابه زباله های عفونی مواجه اند. آرادکوه، شبیه شهر نیست. کوچه و خیابان ندارد. دشت بزرگی است به وسعت 1361هکتار که زمین هایش را برای نگهداری، تفکیک و در نهایت دفن زباله، تقسیم کرده اند. بعد از گذر از سایت اداری و عبور از کنار مرکز تولید کمپوست که با جاده ای باریک به بخش تفکیک پسماندهای خانگی راه دارد، در فاصله یکی دو کیلومتر از مرکز تولید کمپوست، روی تابلویی نوشته اند: فاز دفن پسماندهای عفونی. خودرو به شیب ملایمی می رسد. بالای سربالایی، زمین آرادکوه یکدست و مسطح دیده می شود. هیچ چیز در این برهوت ارتفاع نگرفته و همه چیز بی حرکت است؛ حتی باد. تنها چشم های تیزبین کیلومترها آنطرف تر نقطه هایی را می بینند در حال حرکت. آنجا جاده حسن آباد است و نقطه ‎ها، خودروهایی که از آن می گذرند. خودروهایی که هیچ یک گذرشان به سلول های تفکیک زباله نمی افتد؛ تنها کامیون های حامل زباله های عفونی بیمارستانی و یکی دو لودر و بیل مکانیکی مجازند وارد سلول دفن پسماند عفونی شوند. سلول شماره5، یکی از چند سلول فاز پسماندهای عفونی است. درست شبیه زندانی که بی اجازه نه می شود واردش شد نه از آن خارج. سلول شماره5 نام دیگری هم دارد؛ سلول دفن جایی است که زباله ها به خانه آخر می رسند. اینجا دیگر خودت هستی و دنیای خودت. زندگی و کار در فضای بسته، در لباس های بسته و ایزوله. این را یکی از کارگرها می گوید. اسمش سعید است و 10سال است در مرکز پسماند آرادکوه کار می کند و 2سال است که به سلول شماره5 منتقل شده. گله ای پرتعداد از سگ ها چندصدمتر دورتر می دوند و عقابی بدون بال زدن، زیر آسمان آبی دوردور می کند.حضور گله سگ ها در فضای بیابانی اطراف کمی عجیب است. بوی غذا را از زباله های عفونی فهمیده اند؛ بوی برنج، گوشت مانده از غذاهای نیم خورده و مصرف نشده رستوران بیمارستان ها و چیزهای دیگر. همه اینها با پسماندهای بیمارستانی دیگر مخلوط شده، چون وزارت بهداشت پسماندهای بیمارستانی را عفونی اعلام و تفکیک شدنش را ممنوع کرده است. سگ ها نزدیک پسماندها نشسته اند و اطراف را می پایند. وقتی سعید سرگرم حرف زدن می شود و رو برمی گرداند، خیالشان راحت می شود و یک قدم به زباله ها نزدیک‎تر می شوند اما هنوز به زباله ها نرسیده با هوهو کردن کارگران عقب می روند؛ دست از پا درازتر. اما دل از پسماندها نمی شویند و می خواهند در نزدیک ترین فاصله از غذای لذیذ اما عفونت زده، مترصد فرصتی بنشینند. آب ها که از آسیاب افتاد و کارگرها که گرم کار خودشان شدند، سگ ها دوباره نیم نگاهی به کوه پسماندها می اندازند، در آرزوی اینکه ناخنکی به پسماندها بزنند و لابد دلی از عزا دربیاورند.سعید می گوید: نمی فهمند که اینها عفونی است. فقط بوی غذا را می فهمند اما چیزی نصیبشان نمی شود. با ریخته شدن آهک روی پسماندها، آرزوی سگ ها برای خوردن غذای مانده بین زباله های عفونی بر باد می رود. آهک تنها سلاحی است که باعث می شود حیوانات بی خیال دست درازی به زباله ها شوند. در سلول دفن پسماند لباس کارگران در سلول شماره5 با دیگرانی که قبل تر در سایت اداری دیده ایم، کاملا فرق دارد. در سلول تعداد نفرات محدود است، اما همان هایی که هستند هم لباس هایی به تن دارند که تصویر متفاوتی را در برهوت خلوت بیابان آرادکوه ساخته. از دور گویی در میانه این بادیه که تا چشم کار می کند خاک است و خاک، یک بخش مراقبت های ویژه بیمارستانی زیر تلی از خاک پنهان مشغول کار است.کامیون های حامل زباله های عفونی یکی یکی و سر نوبت می آیند و با حداقل معطلی و مکث، بارشان را که هرکدام بین 2تن تا 4تن زباله عفونی است تخلیه می کنند. کامیون ها تازه نفس و نونوارند و همه شان مکانیزه . درهای کامیون با زدن دکمه ای باز می شود و راننده با گاز دادن تلاش می کند نقاله داخل اتاقک را به بیرون هل بدهد و با هل دان نقاله، کیسه های رنگی پلاستیکی را که پر از پسماند عفونی است تخلیه کند. برخی کیسه ها بیش از اندازه پر شده اند و با فشاری که نقاله به آنها وارد کرده، پاره شده و محتویات داخلشان را بی‎زحمت می توان دید. از سرم و لوله های آنژیو و کیسه خون مصرف شده گرفته تا غذا. قطره های خون از کیسه های محصورشده در چند لایه پلاستیک عبور کرده اند و مانند شیرابه ای از داخل اتاقک به بیرون می چکند. با چکیدن خون از داخل اتاقک که با مواد دیگری در هم آمیخته شده، صحنه عجیبی ساخته می شود. کمک راننده برای اطمینان از اینکه زباله ای باقی نمانده باشد، از راه دور داخل آن را چک می کند و بعد مانند تیری که از چله کمان رها شده باشد به داخل اتاقک کامیون می پرد. راننده هم چنان پدال گاز را فشار می دهد که گویی می خواهد از زندان فرار کند. راننده ها به بهانه اینکه در ماشین می نشینند و بیرون نمی آیند، لباس های محافظ چندلایه نمی پوشند، ماسک می زنند و می نشینند در اتاقک های ماشین با شیشه های بالا کشیده و پای آماده روی پدال گاز. حاملان بی دفاع راننده یکی از کامیون ها که سن و سالی از او گذشته، بهانه اش برای نپوشیدن لباس محافظ را سخت شدن رانندگی با این لباس می داند؛ سختی ای که حاضر نیست آن را حتی به قیمت حفظ جانش تحمل کند. او می گوید: لباس های محافظ معمولا سایز آنها نیست. جلوی دست و پای راننده را برای رانندگی می گیرد و این وضعیت می تواند رانندگی را خطرناک کند؛ خطرناک تر از حمل پسماند عفونی بدون لباس محافظ: گان می دن بهمون اما توی گان مگه می شه رانندگی کرد. رانندگی با گان یعنی کباب شدن پشت رل. یعنی تصادف کردن و گیر کردن لباس روی گاز و ترمز. گان نپوشیده، تب هوا آنقدر بالا هست که بتواند اشک بدن را دربیاورد و رمق از تن بگیرد. این گرما آنقدر علیرضا سرتیپی را که پنجاه وچندساله به نظر می رسد اذیت می کند که او ریسک بیمارشدن را به تحمل گرمای طاقت فرسا بپذیرد: ساعت 5 صبح می رم بیمارستان؛ از بیمارستان البرز گرفته تا ساسان و بابک و آریا و چندتای دیگه. تا ساعت11 کارم تموم می شه و زباله های عفونی رو میارم کهریزک برای تخلیه. این کار 10سال گذشتمه و هر روز انجامش می دم. اون موقع گان و این چیزها نبود. با همین لباس ها و یه ماسک می اومدیم. الان می گن لباس محافظ بپوش. آقا تا این لباس رو نپوشی متوجه نمی شی که چه مصیبتیه این. اما 8 ماه گذشته برای سرتیپی و همکاران دیگرش با 10سال قبل تر از آن کلی فرق داشته است. با اینکه زباله های بیمارستانی همیشه خطرناک است، این چند ماه زباله ها خطرناک تر از قبل شده اند: برای اینکه خودم را از ویروس در امان نگه دارم توی بار زدن و تخلیه کردن زباله ها دخالت نمی کنم. اصلا از ماشین پیاده نمی شم. برای همین نیاز نیست گان بپوشم. بعد همینطور که دارد خودش را توجیه می کند که گان نپوشیدنش ایرادی ندارد، به همکار جوانش نگاهی می اندازد و می گوید: اما نمی دونم این جوون چرا سربه راه نمی شه. با اینکه 10بار بهش گفتم داری می ری زباله بار می زنی و تخلیه می کنی گان بپوش، حرف گوش نمی کنه. می ترسم مریض شه کار دستم بده. با اینکه سرتیپی و 100راننده و کمک راننده دیگر هر روز سروکارشان با زباله های عفونی بیمارستان های پایتخت است، اما فقط یکی از آنها کرونا گرفته و بعد از مدتی استراحت، حالش خوب شده و سر کارش برگشته است. این اتفاق باعث شده خیلی از حاملان زباله های عفونی میلی به پوشیدن لباس نداشته باشند یا توجیه کردنشان برای این کار، خیلی سخت شود. نزدیک ترین به ویروس آفتاب هنوز به بالاترین ارتفاع خود نرسیده که کار جمع کردن زباله های عفونی از بیمارستان های پایتخت تقریبا تمام شده است. ترافیک ورود کامیون ها به سمت سلول، دارد بیشتر می شود. با بیشترشدن کامیون ها، کار افرادی مانند سعید پورجعفر هم بیشتر می شود. سعید 36سال دارد، لاغر است با چهره ای آفتاب سوخته و ریشی کم پشت و صورتش را زیر ماسک زردرنگی که با ماسک های بقیه افراد فرق دارد پنهان کرده است. داغ دیده از کروناست و شوهرخاله اش را بر اثر ابتلا به بیماری از دست داده است. برای همین بیشتر از هر فرد دیگری می داند مرگ، کرونا و داغ چقدر محتمل است. سعید بین همه کسانی که در سلول دفن پسماند عفونی بیمارستانی کار می کنند، به زباله های عفونی نزدیک‎تر است. باید روزی 8ساعت کنار زباله ها باشد. دلیل نزدیکی اش به زباله ها هم یک چیز بیشتر نیست: میدان دار سلولم. من باید به راننده ها بگم کجا پسماندها رو تخلیه کنن. برای همین فاصله م با پسماندها خیلی وقت ها کمتر از یه متر می شه. باید مراقب این هم باشم که سگ ها و حیوانات دیگه به پسماندها نزدیک نشن. همین نزدیکی باعث شده لباس محافظ و کلاه ایمنی که شباهت زیادی به ماسک های شیمیایی دارد، مدام بر تن و سرش باشد. می گوید: خانواده اش او را هر روز به خدا می سپارند و هر وقت به خانه برمی گردد گویا معجزه ای شده که هنوز بیمار نشده است: همیشه توی سلول عفونی بودم، الان که کرونا شایع شده هم مثل قبله؛ فقط مراقبتم یه کم بیشتر شده. با این مراقبت ها خداروشکر مریض نشدم؛ البته تا الان. زندگی زیر ماسک و داخل گان سخت می گذرد می گوید تا قبل از کرونا نیاز نبود اینقدر لباس های محافظتی داشته باشد، برای همین کارش سختی داشت اما سختی اش مانند این روزها نبود: اگه سال قبل من رو دیده بودین، اینقدر لاغر نبودم. الان چند ماهه توی این لباس ها و و زیر آفتابی که حسابی داغ کرده دارم کار می کنم. سوناست دیگه؛ چی بهتر از این. بعد می خندد و می گوید: خانواده ام هر روز دارن با سلام و صلوات منو می فرستن سر کار. اونقدر راه یاد گرفتم که چطوری می شه جلوی ویروس و سرایتش رو گرفت که فکر نکنم حتی دکترها هم بدونن. کامیون حمل زباله بعدی از راه می رسد، باید مسیر و مکان درست تخلیه را نشانشان بدهد. برای همین به چند سانتی متری زباله های تخلیه شده قبلی می رود و با دست و بدون اینکه حرف بزند، راننده را راهنمایی می کند تا بارش را جایی که باید، تخلیه کند. کارکردن از سر ناچاری تنها چند لحظه کافی است تا کامیون های حامل پسماندهای عفونی بتوانند بارشان را تخلیه کنند. کامیون ها رفته و نرفته، بیل مکانیکی بزرگی روی خاک که زیر بار تردد سنگین خودروها نرم شده ، به حرکت درمی آید. چنگال بیل مکانیکی، خود را داخل دریای سفید آهکی که در نزدیکی مرکز دفن پسماندهای عفونی تشکیل شده، غرق می کند. حجم انبوهی آهک به چنگ بیل مکانیکی می افتد و راننده آهسته بازوی آهنی آن را سمت پسماندها تا جایی که می تواند کش می دهد تا محدوده زباله تازه تخلیه شده را با پخش کردن آهک رویشان پوشش دهد. راننده با مهارتی مثال زدنی چنان آهک ها را روی کیسه های رنگی زباله هایی که از زمین سر برآورده اند می ریزد که در چشم برهم زدنی، سفیدی نرمی سطح همه پسماندها را می پوشاند. راننده، جوانی است خوش قدوبالا که لباس سفید محافظ به تن دارد و ماسکی سفیدتر بر دهان و بینی. روزی ده ها بار باید کاری را تکرار کند که حتی کوچک ترین خطایی در آن می تواند به قیمت سرایت بیماری به دیگران تمام شود.مرتضی عظیمی، 25سال دارد و 2سال است از بخش پسماندهای خانگی به عفونی منتقل شده است. از شغلش راضی نیست و از سرناچاری به کارش ادامه می دهد. پروایی از گفتن اینکه چه مشکلات و مصایبی را با کارکردن در این مرکز تحمل می کند، ندارد: زیاد از کارکردن در اینجا راضی نیستیم، اما حقوقش خوبه. 8 ماه قبل وقتی کرونا شایع شد و نخستین پسماندهای بیمارستانی وارد مرکز دفن آرادکوه شد، خیلی ها ترسیدند که با این پسماندها باید چه کار کنند. عده ای دلشان نمی خواست بیمار شوند و می خواستند بخش دیگری بروند تا خودشان را از خطر دور کنند. عظیمی هم یکی از آنها بود: روزی که گفتن باید پسماندهای کرونایی دفن کنم، ترسیدم. چاره ای نبود و باید دستور رو اجرا می کردم؛ قرارداد داشتم و بهانه ای برای کارنکردن نداشتم. چندبار سعی کردم برم و جای دیگری کار پیدا کنم، اما چون بیرون کار نیست مجبور شدم بمونم و گفتم چند ماه دیگه می رم؛ ولی نشد که نشد. عفونی ها روی زمین نمی مانند فاصله میان تخلیه زباله های عفونی تا دفن آن نباید خیلی زیاد باشد. دلیل خوبی هم دارد. ویروس نباید فرصت شیوع پیدا کند و محیط اطراف را آلوده کند. برای همین بلافاصله بعد از تخلیه باید آهک پاشی شده و با کمک لودر روی آن خاک رس ریخته شود. خاک رس فراوان ترین ماده ای است که در آرادکوه برای دفن زباله های عفونی و ویروس های همراهش می توان پیدا کرد. داوود ملاباقرپوری، سرپرست بخش دفن پسماندهای خانگی و بیمارستانی است. او از کرونا نمی ترسد و می گوید قلق این ویروس دستش آمده و می داند باید با آن چه کار کند تا بیمارش نکند. برخلاف دیگران که لباس محافظ پوشیده اند، او لباس معمولی به تن دارد. تنها سپرش مقابل ویروس ، ماسک ساده جراحی است اما توصیه می کند خیلی به زباله ها نزدیک نشویم. چهل وچندساله به نظر می رسد و سال هاست در بخش عفونی کار می کند. می داند چه فاصله ای برای حفظ ایمنی نیاز است و چه بایدها و نبایدهایی مقابل زباله های عفونی باید رعایت شود. جایی که ایستاده ایم، بلندترین نقطه در سلول دفن پسماند عفونی بیمارستانی است. از سطح زمین چیزی حدود 7متر فاصله دارد. داوود می گوید؛ زباله های عفونی را باید لایه لایه دفن کرد تا سلول عفونی شکل بگیرد: زیر پای ما تا 7متر زباله عفونی دفن شده؛ یک لایه زباله، یک لایه آهک و یک لایه خاک رس. زباله ها باید در عمق یک مترونیمی دفن شوند و تا 4لایه می شود زباله دفن کرد. کار ریختن زباله هایی که آهک پاشی شده اند با لودر و راننده آن است. راننده، با احتیاط اما به سرعت زباله ها را به عمق سلول ریخته و کامیونی، خاک رس رویش می ریزد. ملاباقرپوری می گوید: استفاده 2برابری از آهک برای بی خطرکردن زباله های عفونی اقدامی بوده که انجامش توانسته تا حدود زیادی از خطر پسماندهای کرونایی کم کند: تا قبل از کرونا، برای دفن پسماند بیمارستانی تنها 10درصد کل وزن زباله آهک بود. وقتی پسماندها کرونایی شد، حجم آهک را معادل 20درصد کل حجم زباله کردیم تا خیالمان ازخطر شیوع عفونت زباله ها در محیط راحت شود. اینطوری روزی 7تن آهک مصرف می کنیم که خیلی بیشتر از قبل است. برای سلامتی کسانی که در فرایند حمل ونقل و دفن پسماندهای عفونی هستند، بیمارستان ها باید آنها را در 2 تا 3لایه پلاستیکی با رنگ های مشخصی بسته بندی کنند. برای همین است که پلاستیک های مشکی، آبی، زرد و نارنجی یا قرمز برای کارگران و حاملان پسماندها معانی مشخصی دارند. سرپرست بخش دفن پسماندهای خانگی و بیمارستانی معنی هر رنگ را اینطور توضیح می دهد: پلاستیک های مشکی پسماندهای عادی بیمارستانی اند؛ مثل غذای سلف سرویس بیمارستان، برای همین هم حجم زیادی دارد. پلاستیک های زرد و آبی عفونی اند. زردها که فشرده تر به نظر می رسند، اتوکلاو شده اند اما اتوکلاوشده ها درصد کمی از پسماندها را شکل می دهند. پلاستیک های آبی و زرد و قرمز هم لباس های محافظ کادر درمان یا تجهیزات استفاده شده در بخش های درمانی هستند و باید دفن شوند. چرا کارمان سخت و زیان آور نیست؟ بهنام ابراهیم زاده 9سال قبل وقتی برای کارکردن به آرادکوه آمد، بوی بد مرکز آنقدر آزارش داد که فکر می کرد بعدازظهر که کارش تمام شود، دیگر پشت سرش را هم نگاه نکند و حتی اگر کلاهش سمت آرادکوه افتاد، دنبالش نیاید. با این فکر و خیال ها بود که روز بعد هم آمد و حالا چندسال است بوی زباله ها آنچنان در مغز استخوانش نفوذ کرده که اگر یک روز هوای آرادکوه وارد ریه هایش نشود، انگار چیزی گم کرده است.او مانند بسیاری دیگر از همکارانش با زباله های عفونی سر و کار دارد و زندگی کردنش با پسماندها خطرات و خاطرات زیادی برایش به ارمغان آورده است. بهنام با چشمان سبز و هیکلی که ورزشکاری است، می گوید: ماه رمضان بود. به ما گفتند خبرنگارهایی دارند می آیند و می خواهند از مرکز دفن پسماند گزارش بگیرند. خبرنگارها مجبور شدند لباس محافظ بپوشند. مدت طولانی لباس محافظ تنشان نبود. وقتی به مرکز دفن عفونی ها آمدند، چند نفرشان از گرما بیهوش شدند. حالا خودتان حساب کنید ما چطوری داریم کار می کنیم و در این شرایط دوام می آوریم. بوی تند و ناخوشایند پسماندها، خطر کرونا یا آلوده شدن به انواع ویروس ها، دوری راه و خطر تصادف در جاده و بی بهره بودن از مزایای دورکاری که این روزها بسیاری از کارمندان و کارکنان دولتی از آن بهره می برند، باعث نشده فعالیت کارکنان مرکز پسماند آرادکوه در رده مشاغل سخت و زیان آور قرار بگیرد؛ کارگرانی که خیلی هایشان رابطه استخدامی با شهرداری ندارند و پیمانکارها کارفرمای آنها هستند. آنها روزهای سختی را می گذرانند و خواهان توجه اند؛ توجهی به اندازه کادر درمان و پرستاران. شاید وقت آن رسیده که به این بخش کمتر دیده شده از خط مقابله با کرونا بعد از گذشت 8 ماه از شیوع بیماری، رسیدگی بیشتری شود. افزایش بی سابقه تولید پسماند عفونی آرادکوه تا قبل از شیوع کرونا گنجایش دفن زباله اش به کمترین حد خود رسیده بود. با گذشت نزدیک به 8 ماه از شیوع کرونا، افزایش تولید زباله های بیمارستانی و عفونی باعث شده ظرفیت بخش دفن پسماندهای عفونی خیلی زودتر از آنچه که انتظارش کشیده می شد پر شود. آنطور که مسئولان مجتمع دفن و پردازش آرادکوه می گویند؛ رشد تولید پسماندهای عفونی در ایام کرونا نزدیک به 2برابر شده است. معاون پردازش و دفن مجتمع آرادکوه این حرف را می زند و می گوید: تا قبل از شیوع کرونا روزانه کمتر از70تن پسماند بیمارستانی و عفونی از بیمارستان های شهر جمع می کردیم. با شیوع بیماری این مقدار به 120تن رسیده است. آمارها نشان می دهد روزانه 7500تن زباله وارد آرادکوه می شود که 120تن زباله بیمارستانی و عفونی در مقایسه با این حجم زباله عدد بزرگی نیست، اما همین مقدار پسماند هم باید به روش های خاصی دفن و امحا شود. حسین حیدریان می گوید: برای ادامه فرایند دفن و بی خطرسازی زباله های عفونی کار ساخت سلول جدید دفن پسماند در آرادکوه آغاز شده است: تا چند هفته آینده ظرفیت دفن پسماند عفونی کاملا پر می شود. از هفته های قبل کار ساخت سلول جدید شروع شده و 80درصد کار ساخت مرکز جدید دفن پسماندهای عفونی به پایان رسیده است. ساخت سلول های دفن پسماندهای عفونی با روش های خاصی از زهکشی خاک گرفته تا لاینربندی کف و بدنه سلول برای جلوگیری از نفوذ شیرابه و خون به خاک، به شکل مهندسی انجام می شود. برای همین سختگیری بیشتری برای ساخت سلول های عفونی می شود. با این حال معاون پردازش و دفن مجتمع آرادکوه از عملکرد برخی بیمارستان ها در بی خطر سازی پسماندهایشان دل خوشی ندارد. این معنایش این است که جان کارگرانی که با پسماندهای عفونی سروکار دارند درخطر است؛ خطری که کرونا چندبرابرش کرده و اهمیت بی خطرکردن پسماندها را دوچندان. او می گوید: از اتوکلاوکردن پسماندهای بیمارستانی در بیمارستان ها زیاد راضی نیستم. نمی خواهم با بیمارستان ها سر این موضوع جدل کنم، اما بی خطرسازی زباله ها در بیمارستان ها آنطوری که باید باشد، نیست. حیدریان از بیشتر شدن کار کارگران و واحدهای جمع آوری کننده پسماندهای بیمارستانی در 8 ماه گذشته حکایت ها دارد و می گوید تا قبل از شیوع بیماری، واحدهای جمع آوری تا 48ساعت فرصت داشتند پسماند بیمارستانی را تخلیه کنند، ولی براساس دستورالعمل های وزارت بهداشت مکلف شده ایم جمع آوری خیلی زودتر از قبل انجام شود: وزارت بهداشت تأکید کرده است نباید فاصله میان تولید پسماند عفونی در بیمارستان تا حمل آن 24ساعت بیشتر شود. سختگیری برای این است که کانون جدید آلودگی ایجاد نشود. برای همین 100نیروی واحد پسماند عفونی کارشان بیشتر از قبل شده است؛ تقریبا شبانه روزی.
 

دیدگاه شما

0

Website

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.